جدول جو
جدول جو

معنی چینی جان - جستجوی لغت در جدول جو

چینی جان
محلی در راه رامسر به رشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن می شود، جاغر، ژاغر، شاغر، کژار، گژار، شکانک
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، در 16هزارگزی باختر دشتیاری و کنار راه مال رودشتیاری بدج واقع است، 300 تن سکنه دارد و از آب باران آبیاری میشود، محصولش غلات و ذرت و لبنیات است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند و از طایفۀ سردار زائی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دارای ناز و کرشمۀ چینی، با کرشمه و غنج و دلال چون چینیان:
گفت رومی عروس چینی ناز
کای خداوند روم و چین و طراز،
نظامی
لغت نامه دهخدا
که کار آن چون کار چینیان است، که تصاویر و نقوش و عمل چینیان باشد:
نقش این کارگاه چینی کار
بهترک بستمی درین پرگار،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وْ)
آنکه چینی سازد، که ساختن ظروف لعابدار از خاک چینی کار دارد، که کارش ظروف لعابدار ساختن از خاک چینی است
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانه که ظروف چینی در آن باشد. (آنندراج) ، رواقی که در عمارتها سازند و طاقهای مختصر نزدیک بهم به طرح غریب در آن ترتیب دهند و ظروف چینی و شیشه های الوان در آن گذارند برای خوشایندگی و آرایش آن مکان
لغت نامه دهخدا
(نَ)
اسم محلی است در اصفهان از یک سمت جنب عمارت دولتی و از طرفهای دیگر پشت بازار مسگرها و میدان شاه واقع است. (مرآت البلدان 345 ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
مرکب از: (چینه + دان، ظرف) حوصلۀ مرغانه را گویند. (برهان). حوصلۀ مرغان است که دانه در آن جمع شود، و آن را ژاغر نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). علف دان مرغ. جای دانه و خوراک مرغان و آن غیر سنگ دان است. (یادداشت مؤلف). زاره. زاوره. (منتهی الارب). قونص. حوصل. حوصلا. چیلک دان. کراژ. (یادداشت مؤلف). حوصل. حوصلا. غرغره. غرغره. نعنعه. نوطه. قریه. (منتهی الارب). چیلک دان (در تداول مردم قزوین). چینه دان میان مری و سنگدان قرار گرفته و در نرم کردن مواد سخت معده را یاری میکند. چینه دان مرغان شکاری، ماکیانها و کبوترها و پرندگان بالارونده مخصوصاً طوطیها غالباً بزرگ میشود. چینه دان کبوترها دو زائده دارد که به هنگام تفرخ تازۀ تخم ها (که جوجه ها تازه از تخم برآمده باشند) مادۀ پنیری مانندی ترشح میکند که جوجه های نوزاد در روزهای اول زندگی از آن تغذیه میکنند:
طاووس غرابخوار هر دم
گاورس ز چینه دان برانداخت.
خاقانی.
دون، سنگدان مرغ و چینه دان آن. (منتهی الارب).
- چینه دان کسی را تکاندن یا چیلک دان کسی را خالی کردن، کنایه از زیر پای کسی را کشیدن و مزۀ دهان کسی را فهمیدن است. تبضﱡض. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خرق است که دربخش حومه شهرستان قوچان واقع است و دارای 106تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی میباشد، (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 32)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی است از دهستان حومه بخش رودسر شهرستان لاهیجان. در 4 هزارگزی شمال باختری رودسر طرفین راه شوسۀ رودسر به لنگرود واقع است. جلگه و مرطوب است. 891 تن سکنه دارد. از نهر پل رود مشروب میشود. از محصولاتش برنج، چای، کنف و ابریشم است. صیفی کاری دارد. شغل اهالی زراعت است. ماشین برنج کوبی کوچکی نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن میشود حوصله ژاغر
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن می شود
فرهنگ فارسی معین
جاغر، حوصله، زاغر، ژاغر، شاغر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آوازی است
فرهنگ گویش مازندرانی